عنوان: (گزیده‌ای از قسمت ششم فصل چهارم) -بخاطر گناهانم دلم می‌خواست برگردم تا نماز روزه‌های قضاهایم را بخوانم و بگیرم، گفتم: خدایا اگر مرا نمی‌بخشی برگردم، بخاطر مادرم ببخش برگردم، اینهمه سختی کشیده، مادرم می‌میرد. -یک لحظه به آینده رفتم، تشییع جنازه‌ام را دیدم همه گریه می‌کردند، بدنم را داخل قبر گذاشتن و سنگ لحد و باقی مراحل خاکسپاری، دیدم مادرم آهی کشید و همانجا مُرد، گفتم: خدایا به حرمت مادرم بزار برگردم... زندگی-پس-از-زندگی عباس-موزون فصل-۴-قسمت-۶ محمد‌علی-درودی تجربه-نزدیک-به-مرگ @abbas-mowzoon