آلیا داشت پخش زنده میگرفت و میگفت دوستای عزیز من آلیا هستم و این شما و این هم دختر کفشدوزکی معروف و بی همتا ، دختر کفشدوزکی داشت دنبال یه هلیکوپتر میرفت که ناگهان یه چیزی از دستش میوفته ، آلیا میگه این دیگه چیه ؟ دختر کفشدوزکی وارد عمل شده محکم بشینید چون قراره یه سواری پر فراز و نشیب داشته باشین ، اینجارو ، چیزی که مشاهده میکنید یه کتاب معمولی نیست این کتاب تاریخ کلاس دهمه و من خوب میشناسمش چون منم همین کتابو خوندم ممکنه دختر کفشدوزکی ما تو دنیای واقعی یه دانش آموز دبیرستانی معمولی باشه ، فکر کن ؟ مرینت وقتی این پخش زنده رو دید به تیکی گفت از اولشم گفتم تیکی من یه دست و پا چلفتی تمام عیارم ، تیکی میگه کاریه که شده تأسف فایده ای نداره باید به کارمون ادامه بدیم آلیا نباید بفهمه تو واقعا کی هستی میدونی که با اون وبلاگ طرفداری های کفشدوزکیش چقدر میتونه برامون دردسر درست کنه ، مرینت میگه ولی چطوری ؟ شاید من برای کفشدوزک بودن ساخته نشدم ، تیکی میگه تو انتخاب شدی مرینت از پسش بر میای بهم اعتماد کن همه گذشته ای دارن که میتونن ازش درس بگیرن ، این بهت نشون میده چرا ، مرینت گفت یه نمایشگاه تو مو