عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و ششم فصل دوم) -متوجه شدم آرام آرام از تخت کنده می‌شوم و آرام آرام خیلی دور می‌شوم و به طرف بالا می‌روم، از وحشت چشمانم را محکم بسته بودم و نمی‌دانستم چه عاقبتی دارم و به کجا می‌روم... -در این مسیر که می‌رفتم از بدو تولد را می‌دیدم، تمام وقایع را کمتر از کسری از ثانیه، بیشترین دوران زندگیم را از بدو تولد تا روز انتقال به بیمارستان می‌دیدم... زندگی-پس-از-زندگی عباس-موزون فصل-۲-قسمت-۲۶ عبدالحمید-لرستانی تجربه-نزدیک-به-مرگ @abbas-mowzoon