اشوان کاش اینجا بودی Ashvan Kash Inja Boodi ساعت سه و نیمه شبه من بیدارم وقتی خوابن همه صدای تیک تیکه ساعت ترسی که تو وجودمه یه حسی باز منو سمت پنجره کشوند یه خونه و خیابونی که تو خاطره موند دارم از نفس میفتم دلم هواتو کرده دستتو تو دسته من نیست دست من سرده سرده کاش اینجا بودی یه ذره فرق داشت یه ذره آدم امید داشت به فرداش با اینکه تو با اونی این دلم سر کرد به خاطر منم شده یه لحظه برگرد برگرد گله نمیکنم پایم نشد خودم ساختم آیندشو من یه دیوونم که بعد رفتن اون آدم نشد فقط یکم نگرانم نگرانه اینکه خوبه حالش زندگیش الان رویایی هست یا شب گریه و صبح خیسه بالش بعد باز نگرانم نگران واسه خوشحالیاش منم یه جور سر میکنم فقط اگه بدونم خوشحالی باهاش کی فکر میکرد منه مغرور اینجوری داغون شم تو چند هفته میدونم دیگه امیدی نی وقتی حتی اسممو یادت رفته دیگه باید باور کنم به خاطراتمون دلخوش کنم ببخشید که با رفتنت نابودم کردیو من دلخور شدم ببخشید که خواستم تو دنیا فقط ماله من باشیا زندگیمو رویایی ساختم درست عینه نقاشیا کاش اینجا بودی یه ذره فرق داشت یه ذره آدم امید داشت به فرداش با اینکه تو