هر کسی از ظَنِّ خود شد یار من حکایتی کوتاه از مثنوی معنوی مولانا درباره‌ی انسان و حقیقت انسان موجودی‌است هوشمند و البته با محدودیت‌ها و خطا‌های شناختی احاطه شده موجودی که اگر محدودیت‌های خود را بشناسد به رشد و تعالی می‌رسد ولی از قضا راهزنان اندیشه هیچ‌گاه در مسیر او کم نیستند. راهزنانی که هر روز به شکلی قدرت ادراک حقیقی انسان را به چالش می‌کشند. از نظر مولانا و دیگر عارفان تنها گروه اندکی از کسانی که داعیه‌دار  حقیقت هستند بهره‌ای از وصال این معشوق زیباروی پرده‌نشین دارند از هزاران تن یکی زین صوفی‌اند داستان "خاریدن روستایی به تاریکی، شیر را به ظَنِّ آنکه گاو است" داستانی نمادین است که مولوی در این حکایت با زبانی تمثیلی چالش‌های مسیر سلوک انسان را به تصویر کشیده است. قصه‌ای در نهایت ایجاز و گویایی سودای حقیقت نام کتابی است از دکتر مجتبی بشردوست روایتگر: محسن محمد تصویر: مَه‌سیما هاشمی