همه‌ی آن‌چه گفته شده، همه‌ی مثال‌ها، داستان‌ها، شیوه‌های عرفانی و دستورات سلوک برای آن است که در مسیر باشی! وقتی در مسیر هستی دیگر تفادتی ندارد که پیاده یا سواره هستی! لنگ و لوک چفته‌شکل و بی‌ادب سوی او می‌غیژ و او را می‌طلب اگر رو به راه داری دیگر هیچ نگرانی نیست! تو پای به راه می‌گذاری و همین، اگر پا در راه گذاشتی به مقصد رسیده‌ای! صاحب راه تو را در حمایت خود خواهد داشت. گر نامه نمی‌خوانی خود نامه تو را خواند ور راه نمی‌دانی در پنجه‌ی ره‌دانی وقتی در این موقعیت قرار گرفتی، دیگر قضاوت دیگران برای تو چه اهمیتی دارد؟ که ظاهر رفتار تو را مورد نقد و انکار قرار دهند! تو اکنون در منزل هستی! جوینده در این مسیر یابنده است! یعنی همین که جوینده شده، یابنده هستی! نه این که آنقدر جستجو می‌کنی تا بجویی! داستان موسی و شبان یکی از اهم داستان‌های مثنوی است که گویای مغز کلام عارفان ماست. هدف از شعائر و اقوال چیست؟ آیا آداب و رسوم خود موضوعیت دارند؟ یا آن‌ها مسیر‌ها و وسایلی هستند که ما را به سوی هدف عارفان که دلی است زدوده و پیراسته از خواطر باطل رهنمون می‌شوند؟ در این شرایط آداب دانی و ترتیب‌جوی