عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و دوم فصل سوم) -شب پنجم ماه رمضان ۱۳۹۱ تصادف رخ داد، من، مادرم، زن عمو‌ و خواهرم بودیم که راننده خودم بودم، رفتیم گاز(سوخت) بزنیم چاله‌ای در مسیر بود که ندیدم، یک چرخ ماشین بلند شد به مانعی خورد و ماشین چپ کرد. -دیدم ایستادم (در حالی‌که ماشین داشت چرخ آخرش را می‌زد) و ماشین آن طرف جاده پرت شد... زندگی-پس-از-زندگی عباس-موزون فصل-۳-قسمت-۲۲ حسین-رادی تجربه-نزدیک-به-مرگ @abbas-mowzoon