«برای چه به دنیا نیامدیم...» دوست عزیزم، تو به این دنیا نیامده‌ای تا برای پدر و مادرت فرزند خوب و صالحی باشی، تو به این دنیا نیامده‌ای تا برای مردم و کشورت شهروند قانونمند و خدمتگزاری باشی. تو به این دنیا نیامده‌ای تا پیرو یا خدمتگزار فلان سنت و آیین باشی، تو به این دنیا نیامده‌ای تا به عدالت و آزادی و بشریت خدمت کنی، تو به این دنیا آمده‌ای تا زندگی کنی، تا شاد باشی، تا لذت ببری، تا حضور در یک فرصت باشکوه و بی‌بدیل را تجربه کنی. تو یک عمر و یک زندگی بیشتر نداری و این عمر و زندگی را به هیچ‌کس و هیچ‌چیز بدهکار نیستی... اما یک نکته، آنچه گفتم به این معنا نیست که به پدر، مادر یا میهنت خدمت نکن، یا هیچ آیین یا رسم و راهی را برای زندگی انتخاب نکن، یا به رنج دیگران بی‌اعتنا باش.‌ هرگز. بلکه به این معناست که هدف اصلی و غایی از حضور در هستی، شادی و شکوفایی است. هر کار و تلاش و خدمتی باید زیرمجموعه آن مقصد وسیع و نهایی باشد، باید به تحقق آن خدمت کند. در غیر این صورت، وسیله را گرفته و هدف را رها کرده‌ای. هیچ انسان عاقلی مقصد را می‌گذارد و به جاده بچسبد؟ سهروردی چه زیبا و عمیق این را