عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دهم فصل چهارم) -دیگر فقط این را می‌دیدم مرا از آب گرفت روی دست بیرون آورد، آن راه سبز هم برایم بسته شد، درب هنوز بود ولی بسته شد، ناراحت شدم که چرا نگذاشتند بروم و میوه را بچینم. -آنچه در ذهنم مانده مرا آورد و گذاشت، یکی از پرستاران اورژانس شروع کرد به احیا کردن، لحظه‌ای که آب از دهانم بیرون ریخت، آن راه سبز جمع شد رفت، زینب زیر آب و کنار سی و سه پل و باقی جاها هم رفت... زندگی-پس-از-زندگی عباس-موزون فصل-۴-قسمت-۱۰ زینب-حیدریان تجربه-نزدیک-به-مرگ @abbas-mowzoon